سفیر عدالت
سفیر عدالت
هنری - فرهنگی
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 12 دی 1392برچسب:, توسط amir |

با غلامرضا حيدري ابهري، نويسنده كتاب هاي درسي و مبلغ ديني

 

غلامرضا حيدري ابهري، روحاني و مبلغ ديني در دانشگاه، سال هاست در زمينه روان شناسي بخصوص روان شناسي و اصول تربيت کودکان کار مي کند و چند درس از کتاب «هديه هاي آسماني» پايه ششم دبستان را نيز نوشته است. او کتاب هاي متعددي براي کودکان دارد که معمولاحکمت خدا در آنها بسيار پررنگ است. در مجموعه اخير او با نام «چرا خدا چنين کرد؟» از نشر جمال، تمام اطلاعات مربوط با حيوانات به همين حکمت ها آمده است و اين نوع نوشتن، متفاوت از ديگر کتاب هايي است که امروزه منتشر مي شود. همين شد که با او صحبت کردم تا علت اين شيوه متفاوت نگارش را بيابم. ابهري، خدا را يک خالق جدا از زندگي روزمره ما نمي بيند، بلکه مي گويد: «گاهي اوقات خداي ما در مرحله باور به بودن او باقي مي ماند. در حالي که ما بايد پس از باور به خدا با صفات او آشنا شويم. بعد بايد يک گام جلوتر برويم و ياد بگيريم زندگي مان را براساس صفات اين خدا سامان دهيم.

در کتاب هاي شما فعل و فاعل ها تغيير کرده و خدا در آن بسيار پررنگ است. چطور شد به جاي گفتن عبارت «چرا زرافه گردن دراز دارد»، به اين نتيجه رسيديد که بگوييد: «چرا خدا به زرافه گردن دراز داده است»؟

مساله بر سر جهان بيني و نوع تربيت انسان است. علامه طباطبايي در جلد اول الميزان مي گويند ما سه نحوه تربيت با سه پشتوانه متفاوت مي توانيم داشته باشيم. اول، براساس منافع دنيا. براي مثال ما به کسي مي گوييم دروغ نگو، زيرا مثل چوپان دروغگو مي شوي و کسي حرف هايت را باور نخواهد کرد. بنابراين ضرر مالي و عاطفي خواهي خورد. آموزش اين فضيلت براساس منافع دنياست. دوم، تربيت براساس منافع آخرت است. مثلابه کسي مي گوييم راستگو باش تا به بهشت بروي. علامه معتقد است هر دو روش يک اشکال مشترک دارند و آن اين که هيچ کدام ميل به دروغگويي را در شما از بين نمي برد؛ زيرا شما هنگام راستگويي، باز هم دلت مي خواهد دروغ بگويي ولي منافع دنيا يا آخرتت شما را از اين کار وامي دارد. پس فرد هنوز درست نشده است. قرآن روش سومي دارد که موجب مي شود ميل به بدي، نه براساس سود و زيان بلکه در کل، در فرد از بين برود. آن روش، روش توحيدي است.

روش توحيدي بر چه اساسي مي تواند ميل به بدي را در فرد از بين ببرد؟

با يک مثال توضيح مي دهم. کسي مدرک ديپلم دارد و به دروغ مي گويد من ليسانس دارم. چرا اين دروغ را گفته است؟ زيرا خواسته عزيز شود. حالااگر باور کند خدا عزت را مي دهد، به دنبال عزت دروغين نيست. در روش توحيدي، اساس بر اين است هر چقدر باورمان را به صفات خدا بيشتر کنيم، ميل به بدي در ما کمتر مي شود تا جايي که کلااز بين مي رود. هر چه بچه هاي ما خدايي تر شوند، بار تربيت ما سبک تر خواهد شد.

چطور مي توان تربيت براساس نظام توحيدي را به کودک آموخت؟

ما بايد کاري کنيم که فرزندانمان خدا را نه فقط در مسجد، بلکه در آنچه پيرامون شان مي گذرد هم پيدا کنند مثلااگر مدرسه برايشان اردو مي گذرد و به باغ وحش مي روند، آنجا هم حکمت هاي خداوند در خلق موجودات را بفهمند، اينجاست که به قول سعدي: برگ درختان سبز در نظر هوشيار / هر ورقش دفتري است معرفت کردگار.

همين است که من در کتابم مي گويم چرا خدا به زرافه گردن دراز داد؟

آقاي جوادي آملي مي گويند ما يک خلقت داريم و يک طبيعت. همين که ما زرافه را مي بينيم، يعني با طبيعت مواجه شده ايم، اما خلقت يعني وقتي به زرافه نگاه مي کنيم بدانيم او خالقي هم دارد. وقتي ما مي گوييم شتر چيست، يعني نگاهمان صرفا به طبيعت است. ولي وقتي مي گوييم شتر چگونه آفريده شده است، به خلقت توجه مي کنيم. کل قرآن هم با همين نگرش ما را به ديدن جهان سوق مي دهد مثلامي گويد باران را خدا نازل مي کند و... .

امروز نگاه به طبيعت و کتاب هاي علمي منتشرشده اهميت زيادي دارد. آيا نگاه خلقتي مي تواند نگاه طبيعتي را هم پوشش دهد؟

در بخش طبيعت بين نگاه مسلمان و غيرمسلمان فرقي وجود ندارد. آيا اين دو نفر مثلادر بحث زمين شناسي، حرف هاي متفاوتي درباره لايه هاي زمين بيان مي کنند؟ مسلمان به پديده ها به عنوان مخلوق نگاه مي کند و نگاه غيرتوحيدي، پديده ها را چيزهايي رها شده در عالم مي بيند. زرافه اگر موجودي رها در عالم باشد، عزيزتر و زيباتر است يا اگر هديه اي باشد که دوستي باارزش آن را به ما داده است؟ ما بايد نگاه بچه ها را تربيت کنيم. پزشکي که قلب را به عنوان يک نشانه و آفريده خدا مطالعه مي کند، در سجاده عبادت قرار دارد. اگر به کودکانمان بياموزيم که به هستي درست نگاه کنند، ميلشان به علم و علم آموزي بيشتر مي شود. اين گونه، زيبايي ها را نيز بهتر درک مي کنيم. يک کافر از سيب لذت مي برد و يک مسلمان از سيبي که خدا به او داده است، لذت مي برد. اينجا فايده و لذتي که مسلمان آن را درک مي کند، دوچندان است. در کل، کودک ما بايد ياد بگيرد هستي يک جنگل آشفته و رهاشده نيست.

آيا مي توان گفت با نگاه توحيدي به پديده هاي اطرافمان، خواه ناخواه امنيت وجود يک حامي و محافظ هم در ذهن فرزندمان ثبت مي شود؟

بله. واقعا مساله اين نيست که چرا گردن زرافه دراز است و چرا لاک پشت لاک دارد. بلکه مساله همان بهداشت رواني است. مساله اين است که ما با ايمان به آرامش و امنيت خاطر برسيم. نگراني بزرگ از آينده و اتفاقاتي که ممکن است بيفتد، مي تواند ما را بشدت آشفته کند. ولي اگر از همان کودکي در ذهن فرد نهادينه شده باشد که جهان داراي خالقي است که تا هميشه براي او مسير مشخص و روشني را رقم زده، آرامش خاطر حاصل مي شود. مساله توحيد فقط يک مساله اعتقادي نيست، بلکه نوعي شخصيت سازي بدون عارضه است. لذا هر جور سرمايه گذاري براي نگاه مومنانه کودکانمان به عالم، کمکي است براي افزايش شادابي، نشاط، لذت بردن از نعمت هاي دنيا و... .

آيا اين نگاه را در کتاب هاي کمک درسي، علمي، داستاني و... هم مي توان وارد کرد؟

اين سوال را بايد به شکل ديگري پرسيد. در گذشته ها، کتاب ها براساس نگاه توحيدي نوشته مي شدند. امروز بايد پرسيد چه اتفاقي افتاده است که ديگر کتاب هاي ما به آن صورت نوشته نمي شود؟ يعني آن زمان معنويت و علم ما با هم مخلوط بوده و اکنون جدا شده است. علم و دين با هم منافاتي ندارند. علم يعني تحليل کار خدا در آن زمينه خاص. اگر هم مساله را به غرب زدگي و... برسانيم بايد بگويم غرب زدگي ما کج و معوج است. ما بازي هاي خشن غربي ها را رواج مي دهيم، ولي درباره آن همه انجمن رابطه دين و بهداشت روان و... صحبتي نمي کنيم.

نويسنده: حورا نژاد صداقت

منبع : روزنامه جام جم، شماره 3864


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.